جیمسون در "چندلر در جستجوی کلیت" به نویسنده ای می پردازد که ممکن است او را نویسنده ای عامه پسندنویس تلقی کنند و بنا به سنت مکتب فرانکفورت آثارش را از زمره محصولات «صنعت فرهنگ» و گریز و تحمق به حساب آورند. از نظر جیمسون، چندلر به لحاظ شیوه روایت در سنت پروستی جای می گیرد؛ واقعیت در این جا برخلاف سنت جویسی بر شخصیت آشکار نمی شود یا معنایی نمادین پیدا نمی کند. تجربه در این جا مغشوش و بی اهمیت است. بعد از پایان تجربه است که شخصیت یا نویسنده با نگاهی قفانگر شروع می کند به درک همه آن آنات گذرنده و همگون به لحاظ اهمیت. مثلا حالا کارآگاه درمی یابد که او در واقع در استخدام خود قاتل بوده است و غیره...
شما می توانید با ثبت نظر و امتیاز خود ما را در بهبود محصولات یاری رسانید .